“
افرادی که طرحواره منفی گرایی/بدبینی دارند، به جنبههای منفی زندگی (مثل درد، مرگ، فقدان،ناامیدی، تعارض و خیانت) خیلی توجه میکنند، در حالی که جنبههای مثبت را کم ارزش جلوه میدهند. این افراد در حین فعال شدن این طرحواره، معمولاً دست به پیشبینی های افراطی میزنند. مثلاً پیشبینی میکنند همیشه کارهای شغلی، اقتصادی و بین فردی به طرز اسفناکی اشتباه از آب در میآیند. این افراد از اشتباه کردن خیلی می ترسند. این نوع طرز تفکر، به نوبه ی خود منجر به گرفتاری های مالی، احساس سرافکندگی و … می شود. نتایج منفی اغراق آمیز این افراد، اغلب ویژگیهای نگرانی، تشویش، گوش به زنگی، غرزدن و بلا تکلیفی را به همراه دارد. افرادی که طرحواره بازداری هیجانی دارند، رفتارها، احساسات و روابط بین فردی خودانگیخته شان را محدود میکنند. آن ها معمولاً این کار را برای جلوگیری از مورد انتقاد واقع شدن یا از دست دادن کنترل روی تکانه هایشان انجام میدهند. شایعترین حوزه های بازداری عبارتند از:
۱- بازداری خشم
۲- بازداری تکانه های مثبت (مثل شوخی، محبت، برانگیختگی مثبت و بازیگوشی)
۳- مشکل در بیان آسیب پذیری
۴- تأکید بر عقلانیت و نادیده گرفتن هیجان ها.
این افراد اغلب کسالت آور، مقیّد، منزوی یا سرد و بی عاطفه به نظر میرسند. افرادی که طرحواره معیارهای سرسختانه/عیب جویی افراطی دارند، معتقدند باید تلاش کنند تا به معیارهای بلندپروازانه خود دست یابند و این کار را به خاطر اجتناب از عدم تأیید یا خجالت زدگی انجام میدهند. این طرحواره معمولاً منجر به احساس فشار مداوم و عیب جویی افراطی از خود و دیگران می شود. شکل های بروز این طرحواره عبارتند از:
۱- بی نقص گرایی (مانند نیاز به انجام دقیق کارها، توجه غیرعادی به جزئیات یا کم برآورد کردن کارایی)
۲- قواعد و بایدهای انعطاف ناپذیر، در بسیاری از حوزه ها از جمله معیارهای اخلاقی، فرهنگی و مذهبی غیرواقع گرایانه
۳- اشتغال ذهنی با زمان و بازده کار.
افردی که طرحواره تنبیه دارند، بر این باورند که افراد باید به خاطر اشتباهات خود سخت تنبیه شود، در چنین طرحواره ای، تمایل تنبیه شدیدی نسبت به کسانی که طبق معیارشان عمل نمی کنند حتی خود فرد وجود دارد. افرادی که این طرحواره را دارند معمولاً نمی توانند از اشتباهات دیگران، چشم پوشی کنند و آن ها را ببخشند، زیرا نمی توانند در موقعیت های مشکل زا، نقص ها و کمبودهای انسان را مدّ نظر قرار دهند و از پذیرش این موارد طفره میروند (یانگ، کلوسکو و ویشار؛ ترجمه حمیدپور و اندوز، ۱۳۹۱).
همسو با نظر یانگ(۱۹۹۰)، اسمیت و همکاران (۱۹۹۵؛ به نقل از هوفارت، ۲۰۰۶)، پانزده عامل طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ را با بهره گرفتن از آنالیز عامل تأییدی به چهار خرده مقیاس تقسیم کردند که عبارت است از: حوزه بریدگی (محرومیت هیجانی، بازداری هیجانی، بی اعتمادی/بدرفتاری، انزوای اجتماعی، نقص )، حوزه خودمختاری آسیب دیده (اطاعت، وابستگی، شکست، آسیب پذیری، رهاشدگی، گرفتار، خویشتن داری ناکافی)، حوزه حریم های محدود شده (خویشتنداری ناکافی، استحقاق)، حوزه معیارهای اغراق آمیز (ایثار، معیارهای سرسختانه).
در ابتدا تصور بر این بود که تفاوت اصلی بین طرحواره های ناسازگار اولیه و مفروضه های زیر بنایی نظریه بک، در غیرشرطی بودن طرحواره ها و شرطی بودن مفروضه های زیربنایی است. اما در حال حاضر، بک، فریمن و آشوتز (۱۹۹۰؛ به نقل از دندلیجان[۱۶۲]، ۲۰۱۴) به این نتیجه رسیدند که برخی از طرحواره ها شرطی و برخی غیر شرطی هستند. به طور کلّی طرحواره هایی که در اوایل سیر تحول انسان شکل می گیرند و اغلب در محور ساختار شناختی قرار دارند، باورهایی غیرشرطی درباره خود و دیگران هستند و طرحواره هایی که بعداً در سیر تحول شکل می گیرند، شرطی اند. طرحواره های غیرشرطی، هیچ گونه راه گریزی برای افراد باقی نمی گذارند، مهم نیست که فرد چه کاری انجام میدهد، زیرا در هر صورت نتیجه یکی است: فرد بی کفایت، نالایق، دوست نداشتنی، بدبخت، در معرض خطر و بد خواهد بود و هیچ چیز نمی تواند آن را تغییر دهد. اما طرحواره های شرطی، روزنه امیدی برای فرد فراهم میکند، به طوری که احساس میکند توانایی تغییر نتیجه را دارد. او میتواند اطاعت کند، به دنبال تأیید دیگران باشد، ایثارگری کند، هیجانها را بازداری نماید و با انجام این کارها، شاید حتی الامکان بتواند موقّت از وقوع نتایج منفی جلوگیری کند (دندلیجان، ۲۰۱۴).
“